شعر در مورد پست و مقام
شعر در مورد پست و مقام
شعر در مورد پست و مقام ,شعر درباره پست و مقام,شعر برای پست و مقام,شعر در باره پست و مقام,شعر با پست و مقام,شعر درمورد پست و مقام,شعر با کلمه پست و مقام,شعر با کلمه ی پست و مقام,شعری در مورد پست و مقام,شعری درباره پست و مقام,شعر درباره ی پست و مقام,شعر کودکانه در مورد پست و مقام,شعر مفهومی در مورد پست و مقام,شعرهای کودکانه در مورد پست و مقام
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد پست و مقام برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
ای که الحق که تو مرواریدا
دُر تدبیـر و گل امیـدا
دلم از دست شما رنجیدا
زانکه هر دوست که دل بگزیدا
تا تو را دید ز ما ببـریـدا
از برم رفت به تو چسبیدا
نه که تقصیر شما رفته در این
این بوَد رسم دراین سوی زمین
که چنین رسم رفاقت شده سُست
دوستی را به مقامست و به پُست
شعر در مورد پست و مقام
روز اول که تو منصوب شدی
در دل افتاد که چه خوب شدی
زانکه تو پیش همه محبوبـی
عادلی ، پاک دلی ، محجوبـی
بومی و تجربه دار هستی و ما
نشـناسـیم کسی به ز شما
من چو رفتار رفیقان دیدم
گفتم از دست شما رنجیدم
آریا ! رسم بدی باب شده
ره مردیست که نایاب شده
شعر درباره پست و مقام
تا نباشد خبر پست و مقام
نشنوی هیچ جوابی به سلام
هوس پست ببین ، همچو وبا
چون در افتاده دراین ملت ما
هر مدیری که بیاید سرکار
گرد او چرخ زنان چون پرگار
فکر او خوانده و همفکر شوند
مدح ایشان همه در ذکر شوند
شعر برای پست و مقام
وصف ایشان بسرایند غزل
زهر بیـنند و بگویند عسل
لحظه ای بعد چوناکام شوند
یک دهان تهمت و دشنام شوند
عیـب نادیـده بگیـرند ازو
غیبتش برده همی کوی به کو
باورت نیست اگر بر سخنم
دم فرو بندم و دوزم دهنـم
شعر در باره پست و مقام
تو خود آن دور و بَر خویش نگر
خیلِ افتاده پس و پیش نگر
عده ای بین که تملق گویند
سمت افکار شما ره جویند
پیش ازین بوده همی رنگ دگر
دیگـری را بنهـادند به سـر
شعر با پست و مقام
راهبـرد دگری ، رابطـه است
بام تا شام پـی واسـطه است
دگری چون ز تو نومیـد شده
گرم بد گوئی و تهـدید شده
فتنه شد کاسبی و پیشه او
ریشه ها رنجه شد از تیشه او
عقده ای گشته پی درد سرست
لیست بنوشته که کی فتنه گرست
شعر درمورد پست و مقام
با دو صد تهمت و صد مکر و فریب
هان کمر بسته به تخریب رقیب
فرصت و وقت تو را می گیرند
اینچنین ثـانیه ها مـی میـرند
بهتر آنست بدین زودی ِ زود
خط کشی بر سر این گفت و شنود
خویشـتن چـاره و تدبیــر کنی
چاره این نیست که تاخیـر کنی
شعر با کلمه پست و مقام
ایکه خواهی پای بر جا شغل و کار خویش را
هیچگه از خود مرنجان همقطار خویش را
هرچه چاپیدی بده سهمی از آن بر دیگران
تا کنی محکم مقام و اعتبار خویش را
شعر با کلمه ی پست و مقام
با ریا و حقه و عیاری و نیرنگ و فن
روی دوش این و آن بگذار بار خویش را
رسم تعظیم و بله قربانی از خاطر مبر
تا چو من وارونه سازی روزگار خویش را
این هفهش روزی که داری اختیار و قدرتی
ده نشان بر زیر دستان اقتدار خویش را
از جزا و کیفر و اینگونه صحبت ها نترس
باز کن در حین سرقت چشم و چار خویش را
گر که روزی روزگاری گندکارت شد بلند
زودتر همواره کن راه فرار خویش را
شعری در مورد پست و مقام
هست پست و مقام، خواب و خیال
اندر این روزگار قحط رجال
این مدیران که صاحب کلهند
به تو پست معاونت ندهند
نرسد هر کسی به حد نصاب
دارد این پست ها حساب کتاب
باید البته بود بایسته
وانگهی کاردان و شایسته
شعری درباره پست و مقام
با مدیر آشنا، به ضرس یقین
اهل یک فرقه ای، مضاف بر این
مدتی پیشتر، گرفته ژتون
نام فامیلی اش دهان پر کن
نیست در انتخاب آدم پاک
ابدا مدرک و سواد، ملاک
بعد سالی که پایه اش شد سفت
می شود دکترا براش گرفت
شعر درباره ی پست و مقام
شصت تا دستیار خواهد داشت
به تخصص چه کار خواهد داشت
پست های کلیدی مرسوم
هست مخصوص عده ای معلوم
شعر کودکانه در مورد پست و مقام
بعضا این پست ها که مرغوب است
می شود جابه جا و دست به دست
لیکن این پست ها، به شکل عجیب
نرسد مطلقا به غیر و غریب
مثل ما را فرا نمی خوانند
چون ز ما بهتران فراوانند
آن که رم زین رسوم نغز کند
باید اصلا فرار مغز کند!
شعر مفهومی در مورد پست و مقام
به حیرتم ز کسانى که بهر منصب و جاه
هزار خفّت و خوارى به خود روا دارند!
در آرزوى مقامى که بس نپاید دیر
به هر درى، پىِ تعظیم سر فرود آرند!
چه خود فروش کسانند، کز گرانجانى
متاع جاه، به نقد شرف خریدارند!
به بوى آن که دگر خلقشان به کس شمرند
وَراى مَرتبه ، خود را به هیچ نشمارند!
به چاکرى نه چنان خو گرفته اند کز آن
کشند دست و درین شیوه پاى نفشارند!
گر از مشاغل دیوان شوند چندى دور
نژند و زار، چو دیوانگان به رفتارند!
شعرهای کودکانه در مورد پست و مقام
زنند دست توسل به ناروایى ها
نه بیمناک ز ننگ و نه خائف از عارند!
کف نیاز، به ارباب ناز بگشایند
سرخضوع، به اصحاب کبر بسپارند!
دهند تن به فرو دستى کسى گاهى
که خلق اش از همه عالم فروتر انگارند!
ز جمع گشتن بس عقده حقارت هاست
اگر ضعیف کُشانند و مردم آزارند!
شوند با ضعفا روبه رو به دمسردى
بدین غرور که پیوسته گرم بازارند!
جدا ز عزت آزادگى و استغنا
چه بى نصیب کسانند کاین چنین خوارند!
ازین گروهِ سبک مغز بر حذر باشید
که گرچه اند گرانسر، ولى سبکسارند!
شعر در مورد پست و مقام
بیشتر بخوانید :
شعر در مورد آبرو
شعر در مورد دل
شعر در مورد آرزو
شعر در مورد ذوق
شعر در مورد خورشید
- ۹۷/۰۷/۰۹